استراتژی پلکانی

استراتژی پلکانی
آنچه که میخوانید، ممکن است باعث خوشایند کسانی شود و شاید مسبب ناخوشایندی دگرانی گردد، بهرحال نوشته حاضر میداند ،اهالی خوشایند – مخالفان برجام – را تا مسیری همراه خود خواهد داشت، و از سوی دیگر باعث تکدر خاطرو ناهمراهی موافقان برجام میشود ، بهر حال قلم سر آن دارد که یکه تازی و سلطه گری امپریالیسم آمریکا و متحدان و اذنابش در مورد برجام را زیر ذره بین برده، تا خوش باوران به لیبرال دموکراسی بخود آیند ، که امپریالیسم همان است که بوده ، و این لایه هایی از چپ هستند که میثاق از سوسیالیسم گسسته اند ، و گمان می برند ، که سرمایه داری عنان گسیخته نئولیبرالی سیمای انسانی به خود گرفته است . برجام با روی کار آمدن دونالد ترامپ پاره شد ، و سپس در محاق سلطه طلبی آمریکا گرفتار آمد، با راهیابی جو بایدن کاندیدای دموکراتها به کاخ سفید، دوباره امیدی شکل گرفت ،که شاید مناقشه هسته ای 19 ساله ایران و غرب ، بدست دمکراتها فرجام خوش خواهد یافت ، و جو بایدن احیای برجام را دنبال خواهد کرد ، و نقش موثر در توافق مورد رضایت دو طرف خواهد داشت . اما هر روز که از عمر سیاسی جو بایدن میگذشت ، نشانه چندان امید بخشی جهت احیای برجام به چشم نمیخورد تا جهان شاهد پایان یافتن مناقشه دیرینه آمریکا با ایران شود . اما آرام آرام لحن و بیان در موضعگیری های تغییر یافته ، که رگه هایی از وادارسازی ایران به پذیرش توافقی شکننده و دلخواه آمریکا داشت ، یکی از نشانه های وادار سازی را رویتر ازقول یک مقام آمریکایی نوشته است که : "« واشنگتن صریحا اعلام کرده نمیتواند به ایران تضمین حقوقی بدهد که دولت آینده به توافق پایبند باشد» " این اظهار عجز در باره عدم ارائه تضمین ، در واقع اعترافی صریح به ناتوانی دولت بایدن برای تامین یکی از ضرورت های توافق بوده، همچنین ترجمان و معنای گزاره مزبور جز این است که آمریکا به هیچ وجه به درخواست های ایران مبنی بر برداشتن تحریم ها ی کمر شکن توجه ندارد ، و بنا ندارد با لغو تحریم ها یی موافقت کند که میتواند موجب حرکت رو به جلو اقتصاد ایران به سوی بازسازی اقتصادی شوند .متاسفانه با وجودایجاد موانع بازدارنده توسط آمریکا و متحدانش بر سر راه توافقی پایدار ، آنها همچنان در بوق و کرنای ایران هراسی میدمند، و در فرار به جلو ، در خواست های جمهوری اسلامی برای رفع تحریم را عامل باز دارنده توافق معرفی کرده تا مانع تراشی خود بر سر راه یک توافق جامع و پایداررا پنهان سازند . از سوی دیگر در کنار بازی حفظ پرستیژدیپلماتیک خبرهایی با لحن تحکم و آمرانه می آید که آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا از ایران میخواهد تا خواسته های اضافی خوددرا کنار بگذارد و فورا با توافقی که در حال حاضر دردسترس است موافقت کند .( 7 ژوئیه برابر با 16 تیر 1401 ) .
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز می گوید ، در هفته ها و ماه های اخیرایران بارها مطالباتی را مطرح کرده است که « فراتر از چارچوب توافق برجام است . و تکرار در درخواست های جدید ایران در مذاکرات ، نشاندهنده فقدان جدیت است » . یا اینکه وزیر خارجه فرانسه عنوان میکند « پنجره فرصت مذاکرات برجام چند هفته دیگر بسته میشود » . وقتی به موضع گیریهای رجل سیاسی غرب بویژه آمریکا باز میگردیم ، ظاهرا بارقه امید به احیای برجام را به اپوزیسیون چپ میرساند، ولی سفر بایدن به اسرائیل و سپس عربستان آن حداقل امید را به چنان خوفی تبدیل میکند ، که در نتیجه جو بایدن جهت یار کشی به اسرائیل و عربستان سفر میکند . اعلام خبر سفر دوره ای رئیس جمهور دموکرات آمریکا ( چهارشنبه 13 ژوئیه برابر با 22تیر ماه ) و حاشیه های آن ادعای نه چندان باور پذیر آمریکا مبنی بر احیای برجام را کم رنگ تر میکند تا جائی که با ابهامی روبرو میگردی ، که آیا سفر جو بایدن مبدا برخی از طرح های خطرناک و تنش آفرین در منطقه نخواهد بود ؟ چه ماقبل و مابعد ترامپ ، از بروکسل تا استانبول و از وین تا دوحه ، قرار براین بود ، که موضوع برجام متناسب با منافع ایران وغرب ، فرجامی خوش پیدا کند اما چرا نشده است؟ از حوصله قلم خارج بوده و فرصتی دیگر را میطلبد .
قبل از سفر چهار روزه مرموز جو بایدن به خاورمیانه ، وقتی به تیتر رسانه های کاغذی و شبکه های اجتماعی نظری انداخته میشد ، میدیدی و میخواندی ، گفته های رئیس جمهور جو بایدن، سخنگوی دولت و وزیرامور خارجه اش را که درزبان مشترک و عبارات متفاوت ، هدفی مشخص را دنبال میکنند که تا حدودی امید به احیای برجام را قوت میبخشید . اما در سفر اخیر جو بایدن در روز دومحضور در اسرائیل ، با تنظیم بیانیه اورشلیم ورق برمیگردد تا آمریکا برای تسلی خاطر اسرائیل ، اولتیماتوم آخر را به ایران برساند، که نشانه خوبی نیست و بر خلاف ادعای قبلی جو بایدن نه تنها در خدمت برجام نبوده ،حتی جو بایدن از مرگ برجام میگوید ، که دقیقا رویه دیگری از سیاست رئیس جمهور پیشین دونالد ترامپ با عبارتی نرم تر میباشد. همزمان نیز اسرائیل متحد و نماینده آمریکا ، درخاور میانه درانتظار است تا شرایطی بوجود آورد تا تنش میان ایران و آمریکا ، تابستان گرم را داغ تر کند ، بطور مثال در رجز خوانی کانال 12 اسرائیل میبینی که فریاد میزند :« اگر میان آمریکا و جمهوری اسلامی توافقی امضا نشود و یا توافق بدی امضا شود ، اسرائیل خود را برای حمله به تاسسیات هسته ای جمهوری اسلامی آماده خواهد کرد». توافق بد از نظر مجموعه جناح های اسزائیل یعنی احیای برجام و پذیرفتن شدن حقوق مسلم بهره برداری از انرژی هسته ای. با این اوصاف از ایران چه انتظاری باید داشت ،اینکه به استراتژی التماسی روی آورد که بعید به نظر میرسد، یا به استراتژی خروج از(ان – پی - تی) یا پیمان نامه منع گسترش سلاح های هسته ای روی آورد که تند روهای ایران بیصبرانه به انتظار آن نشسته اند . همسویی و همنوایی آمریکا و اسرائیل در راستای یکه تازی و قدر قدرتی آنها تعریف میشود ، اینان گمان بر آن دارند که قدرت بلامنازع جهان و منطقه بوده و دیگر کشورها باید از آنها تبعیت محض داشته باشند . اگر در جهان دیروز چنین امری امکان پذیر بود ؟ آیا امروز تضمین امنیت اسرائیل را به عدم دسترسی ایران به انرژی هسته ای گره زدن ، تصوری ساده لوحانه نمی نماید ؟ در حالی که اسرائیل به طور گسترده دارای تسلیحات هسته ای میباشد، و ششمین مقام را هم در همین زمینه در دنیا دارد ، که این سلاح را توسعه داده است . همچنین برآورد میشود این رژیم حدود 80 تا 200 بمب اتم در اختیار دارد ، و یکی از چهار کشور مسلح به برنامه هسته ای است، که ( ان- پی – تی ) یا همان پیمان نامه منع گسترش سلاح هسته ای را امضا نکرده است و یک از متهمان «حادثه ولا» (1) میباشد که هیچگاه مورد مواخذه قرار نگرفته است ، این خنده دار نیست که اسرائیل با چنین توان اتمی باید نگران امنیت خود باشد .
دستگاه دیپلماسی آمریکا در حالی که ایران را به تعویق انداختن درمذاکرات دوحه متهم میکند و این وضعیت را قابل تحمل نمیداند .پس چرا سفر چهار روزه جو بایدن به خاور میانه طراحی میشود . جو بایدن درپای پلکان هواپیما اعلام میکند ، من قصد دارم به عربستان سعودی بروم ، ایران را منزوی کرده ایم و تا بازگشت ایران به برجام ، فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران را افزایش خواهیم داد . بنابر این جریان چپ ضد انحصار نباید نگران تلاطم اوضاع در منطقه گردد ؟ آیا سفر جو بایدن به اسرائیل و عربستان جهت ایجاد ائتلاف علیه ایران نیست ؟ از سوی دیگر چرا باید جو بایدن با امضای اورشلیم ، تضمین اسرائیل را به بازدارندگی ایران گره بزند ، بی آنکه ذره ای اسرائیل اتمی و عامل سرکوب همه روزه فلسطینیان وتعرض به لبنان وسوریه را مورد انتقاد قرار دهد . سفر چهار روزه بایدن به خاور میانه به این منظور است تا مجوز دفاع هوایی یکپارچه علیه ایران را صادر کند ، بدین خاطر جهت مشروع اعلام کردن اقدام ضد ایرانی و ضد احیای برجام اعلام میکند محور های مهم این سفر طرح یکپارچگی دفاع هوایی کشور های منطقه در مقابل با تهدیدات ایران است ، آیا اقداماتی از این قبیل تنش زا نخواهند بود وعاملی از عوامل باز دارندگی و به تعویق انداختن احیای برجام توسط آمریکای بازیچه لابی اسرائیل تلقی نمیشود ؟
دربیانیه اورشلیم آمریکا و اسرائیل ، تعهدی را برای دست نیافتن ایران به سلاح اتمی امضا میکنند ، تا تضمین اسرائیل ثبت تاریخی شود ، اما وطن پرستان حتی مخالفین جمهوری اسلامی بدانند که تضمین امنیت اسرائیل اسم شب عدم دسترسی ایران به انرژی هسته ای است . چرا چنین حکمی صادر میشود ، تا ایران به انرژی هسته ای جهت مصارف علمی اعم از پزشکی ، کشاورزی و. دست نیابد ؟ در حالی که اسرائیل بطور گسترده دارای تسلیحات هسته ای میباشد ، و ششمین کشور دنیا است که سلاح اتمی را توسعه داده است ،، برآورد میشود که این رژیم حدود 80 تا 200 بمب اتم در اختیار دارد ، و یکی از چهار کشورمسلح به سلاح اتمی است که ( ان- پی – تی - ) یا پیمان نامه منع گسترش سلاح هسته ای را امضا نکرده است . با چنین بنیه اتمی خنده دارنیست که اسرائیل باید نگران امنیت خود باشد و بیانیه ای این چنینی را به امضای بایدن برساند که با سیاست احیای برجام جو بایدن منافات داشته و ناسازگار است و حاصل آن جزاین نخواهد بود که آمریکا قبل از اینکه مصالح پایدارایران را در نظر بگیرد به تسلی خاطر اسرائیل توجه دارد که مانع اصلی و باز دارنده در مسیر احیای برجام است .
واقعا با خط و نشان کشیدن آمریکا و موضعگیری های متناقض و دو پهلو دستگاه دیپلماسی جو بایدن ، آیا امیدی هست که آمریکا به برجام باز گردد تا آنرا احیا کند ؟ شاید پرونده مناقضه هسته ای ایران و غرب 19 ساله شده را ببندد و به سردی رابطه ایران و آمریکا پایان دهد و آنرا بایگانی کند ؟آیا چشم اندازی برای حل این اختلافات ، در آینده نزدیک و با استفاده از کانال های گفتگویی که از قبل باز شده ، وجود دارد ؟ متاسفانه پرونده هسته ای ایران یکی از مقولات مهم و مرکزی برای تحت فشار قرار دادن رژیم جمهوری اسلامی ، توسط آمریکا و اذنابش بوده که با انتساب سرکشی ایران در برابر نظم منطقه ای و نظام بین الملل در صدد بر آمده اند ، تا ایران را با چالش روبرو سازند . بنابراین به بهانه تضمین امنیت برای اسرائیل ، کنترل ایران از رهگیری پرونده هسته ای دنبال میشود . از این جهت است که آمریکا و همپیمانانش تا حدودی مسکو و چین هم در پی آن هستند، تا ایران را به گونه ای کنترل کنند ، که فراتر از بازیگری عادی در نظام بین الملل نرود ، و به قدرت منطقه تبدیل نشود ، لذا باید گفت آنچه که اکنون در مسیر احیای برجام دیده میشود ، آن است که فشارهای آمریکا و اذنابش بر ایران بیشتر شده تا لبه های فرسایشی ایران و آمریکا فزونی یافته ، که در چنین وضعیتی تنش میان ایران و آمریکا داغتر خواهد شد ، و دستیابی به توافق معطوف به تعهد دو طرف در قبال یکدیگر را بسیار محدود میکند . خوش باوران امیدوار به آمریکا آگاه باشند ، که برجام یک توافق بین ایران و آمریکا ست ، و بقیه کشورها واسطه اند ، ضمنا برجام یک معاهده حقوقی نیست و برای کشورهای خاطی در مجامع بین المللی قابلیت پیگیری ندارد ، و هیچ تضمینی بر اجرای آن توسط دولت های جانشین ( خاصه آمریکا ) وجود ندارد .
بدین ترتیب ایران چگونه میتواند به توافقی که پایه های آن تا این حد متزلزل شده است ، و یکبار هم ناموفق بودن آن آزموده شده ، دلخوش باشد و جهت برون رفت از مصائب اقتصادی به رفع تحریم ها امیدوار باشد ؟ قاعدتا یکی از مهم ترین موضوعات احیای برجام تضمین انتقاع پایدار اقتصادی از سوی آمریکا به ایران است ، حال آنکه دولت بایدن نه تنها برای اجرای برجام در دوره بعد از ریاست جمهوری تضمینی نمیدهد ، حتی حاضر به تضمین اجرای بدون کم و کاست دوره ریاست جمهوری خودش هم نیست . بنابر این تیم مذاکره کننده ایران چندان هم ناهشیار نبوده و با هشیاری وآگاهی کامل متوجه موضوع ناپایدار بودن برجام شده، و بهمین دلیل است که برای گرفتن تضمین هایی برای عدم خروج دوباره آمریکا از برجام سخت پافشاری میکند . ولی متاسفانه آمریکا کماکان ادعا میکند ، هیچ ساز و کار واقع بینانه ای برای دادن چنین تضمینی وجود ندارد ، بنابراین پافشاری ایران درمورد اخذ تضمین چندان بیراه نبوده و بد عهدی ترامپ سبب شکل گیری چنین رویکردی شده است . با این اوصاف تضمین انتفاع پایدار اقتصادی به ایران تنها راه احیای برجام بوده که باید با تضمین اجرای پایدار آن در دوران کنونی و در دوره بعد ریاست جمهوری همراه باشد .
مهرزاد وطن آبادی
1 حادثه ولا در سپتامبر 1979 معادل 31 شهریور 1358 ماهواره «ولا» آمریکا هنگام چرخش به دور زمین روشنایی مرموزیی را بر روی جزایر «ماریون وپرنس ادوارد» واقع در جنوب اقیانوس هند مابین آفریقا وقطب جنوب دریافت کرد . این واقعه هم اکنون به « حادثه ولا» مشهور است )
از همان از همان زمان، بسیاری براین عقیده بوده اند که این روشنایی نتیجه یک آزمایش هسته ای بوده که اسرائیل به کمک دولت وقت آفریقای جنوبی آزمایش هسته ای انجام داده است ، اما شایع شد که بر اثر برخورد یک شهاب سنگ به زمین چنین نوری تولید شده است.
موجسواری دلالان در بازار ارز/ دلار به بالای ۳۰ هزار تومان میرود؟
مریم فکری: به دنبال افزایش قیمت دلار در روزهای گذشته و تجربه کانال ۲۵ و ۲۶ هزار تومان، این روزها موجی به راه افتاده که قیمت دلار بالا رفته و حتی مرز ۳۰ هزار تومان را رد خواهد کرد. در حال حاضر برخی از فعالان بازار ارز در تلاش هستند با برجسته کردن احتمال سقوط برجام، انتظارات افزایشی در بازار را تقویت کنند.
لغو تحریمها از این جهت مورد توجه بازار است که زمینهساز افزایش صادرات نفتی و درآمدهای ارزی خواهد شد. فعالان بازار انتظار دارند که در نبود برجام، درآمدهای ارزی رشد خاصی را تجربه نکند. عدم افزایش درآمدها موجب میشود که دولت برای تامین کسری بودجه خود دچار دشواری شود و درصورتیکه برای پاسخ دادن به این نیازها، خلق پول صورت بگیرد، قیمت اسکناس آمریکایی در مسیر صعودی قرار خواهد گرفت.
در این شرایط اما برخی از تحلیلگران بازار و فعالان اقتصادی معتقدند که احتمال توافق بیشتر از برهم خوردن برجام است و موجهایی که به راه افتاده، کار موجسازان بازار دلار است.
سقوط قیمت دلار خیال واهی است
علی شریعتی، عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در گفتوگو با خبرگزاری خبرآنلاین درباره روند افزایشی قیمت دلار در بازار و موج به راه افتاده از افزایش شدید قیمت دلار، میگوید: قیمت دلار در دولت آقای احمدینژاد با توجه به فریز قیمتی که وجود داشت و نوسانات آخر دلار که کاسبی دولت بود، در دوره آقای روحانی، آربیتاژ رانتیای ایجاد شد؛ هر چند شرایط تحریم و جنگ اقتصادی را باید در نظر بگیریم. ولی در کل قیمت دلار دست دولتها است و دولتها سعی میکنند تا جایی که میتوانند با کنترل آن، در راستای اهداف خود حرکت کنند.
وی میافزاید: اینکه ما فکر کنیم برای دلار یکشبه اتفاق خاصی میافتد، اشتباه است. همیشه افزایش ناگهانی قیمت دلار قابل تصورتر هست. حتی اگر توافق هم صورت بگیرد و ایران دوباره به فروش ۴ میلیون بشکه نفت در روز برگردد، اینکه تصور کنیم دلار ریزش میکند یا آمریکا سفارت خود را باز کند، دلار ۷ هزار تومان میشود، خیالهای واهیای است.
عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران با بیان اینکه جبران افزایش پایه پولی، کاهش رشد اقتصادی و منفی شدن آن در سالهای گذشته، زمان میبرد، عنوان میکند: من به شخصه پیشبینیای که دارم، این است که شرایط اقتصاد و اتفاقات اقتصادی داخلی همچون انتخاب تیم اقتصادی دولت آینده، نمیتواند تاثیر خارقالعادهای روی بازار ارز داشته باشد.
شریعتی متذکر میشود: در رابطه با برجام نیز فضا همینطور به قول معروف در حالت خلاص میرود تا در رابطه با نهاییسازی آن تصمیمگیری شود. به اعتقاد من احتمال توافق بیشتر از برهم خوردن برجام است، ولی موجهایی که به راه افتاده، به نظرم کار موجسازان بازار دلار است.
وی تاکید میکند: من اعتقاد دارم اتفاق خاصی که الان بخواهد قیمت دلار بالا رود، نیفتاده و دولت سعی کرده ارز را کنترل کند و به دولت بعد تحویل دهد. کار این دولت هم تمام شد و دولت جدید به طور قطع در شروع کار خود، استراتژی حفظ شرایط موجود را خواهد داشت.
عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران میگوید: اینکه تصور کنیم یک دفعه اتفاقی در بازار بیفتد، چه افزایشی که البته من تصور نمیکنم و چه روند کاهشی، اگر اثراتی باشد، اثرات بیرونی است که باز هم موج است.
شریعتی تصریح میکند: در حال حاضر همه انرژیها در این راستاست که دولت جدید با کمترین تکان و چالش کار خود را شروع کند. تغییر شارپی در بازار وجود نخواهد داشت؛ اگر هم تغییری باشد، بیشتر در جهت کاهش قیمت دلار خواهد بود.
از افزایش قیمت دلار وحشت نکنید
اصغر سمیعی، رییس اسبق کانون صرافان نیز در این خصوص در گفت وگو با خبرگزاری خبرآنلاین میگوید: دلیل اصلی اینکه در حال حاضر قیمت دلار افزایش پیدا میکند، تفاوت معناداری است که بین نرخ تورم در کشور ما و کشورهای حوزه دلار مشاهده میشود؛ یعنی ۴ درصد برای آنها و حدود ۴۰ درصد برای ما.
وی با اشاره به افزایش فاحش نقدینگی در کشور، میافزاید: وقتی به گفته مسوولان اقتصادی کشور، حجم نقدینگی در آخر دوره آقای خاتمی ۷۰ هزار میلیارد تومان، در آخر دوره آقای احمدی نژاد ۶۰۰ هزار میلیارد تومان (بیش از ۸ برابر) و در آخر دوره آقای روحانی ۳ هزار و ۵۰۰ هزار میلیارد تومان (نزدیک به ۶ برابر) بود.
رییس اسبق کانون صرافان تصریح میکند: دلایل دیگری هم میتوان برای بیثباتی در بازار ذکر کرد؛ از جمله مهمترین آن، چند نرخی بودن ارز و ایجاد بازارهای دستوری مثل «بازار متشکل ارزی» که خودش باعث ایجاد رانت و فساد در بازار ارز است، و وجود محدودیتهایی که برای صرافیهای بخش خصوصی اعمال میشود.
سمیعی متذکر میشود: متاسفانه سیاستهای بانک مرکزی باعث شد صرافیهای بانکی و برخی از صرافیهای بزرگ در بخش خصوصی از رانتها و امتیازاتی برخوردار باشند، ولی صرافیهای کوچک نه تنها از آن بیبهره باشند، بلکه از فعالیتهای عادی خود هم منع شدهاند و البته نفع این کارها به جیب رانتخواران از یک طرف و صرافان غیررسمی از طرف دیگر میرود.
وی با بیان اینکه اخیرا در یک یادداشتی دیدم از «تبعیض سیاسی» و «رایگانخوری» و «مفتزیستی» گلایه شده بود، میگوید: با احترام زیاد به نویسنده اندیشمند یادداشت، راستش آنقدر که حقیر «تبعیض اقتصادی» را برای کشور مخرب و مضر میدانم، «تبعیض سیاسی» را ویرانگر نمیدانم. تبعیض سیاسی یعنی عموم را از برخی از پستهای حساس سیاسی محروم کردن و در واقع بار مسوولیتهای سنگین را از دوش آحاد مردم برداشتن. هرچند آن هم مورد تایید نیست، ولی اگر همراه با تبعیض اقتصادی و ایجاد زمینه رانتخواری نباشد، به نظر من قابل تحمل است، ولی وقتی دولت تصمیم به دخالت در امر اقتصاد و دستوری کردن قیمتها به نفع قشر خاصی میگیرد و در واقع تبعیض اقتصادی ایجاد میکند، آن وقت است که صدمات این کار بر پیکر کشور و مردم جبران ناپذیر میشود.
رییس اسبق کانون صرافان عنوان میکند: اگر از اول سال ۱۴۰۰ را در نظر بگیریم، طبق پیشبینیها قیمت دلار می باید با ۲۵ هزار تومان آغاز میشد که همینطور هم شد و با توجه به نرخ تورم بالای ۴۰ درصد میباید حدودا ماهانه ۷۰۰ تومان به قیمت ارز اضافه میشد و در اول تابستان به حدود ۲۷ هزار تومان میرسید، ولی دیدیم که دخالتها در قیمت باعث شد که گاهی قیمت تا زیر ۲۱ هزار تومان هم برسد و خوب بعد برگردد.
سمیعی تاکید میکند: این نوسانات باعث ایجاد رانت مخصوصا “رانت اطلاع” برای عدهای میشود و این به معنی تبعیض اقتصادی است،
وی متذکر میشود: با وضعیت فعلی و با نرخ تورم فعلی و با توجه به افزایش حجم نقدینگی فعلی، فکر می کنم قیمت ارز در بهترین حالت در اول پاییز به حدود ۲۹ هزار و ۵۰۰ تومان و در آغاز سال ۱۴۰۱ یعنی آغاز قرن پانزدهم هجری خورشیدی به ۳۵ هزار تومان برسد، ولی این در صورتی است که اتفاق خاصی رخ ندهد، ولی اگر بخواهیم خوشبین باشیم و دولت جدید را منشا اثرات خیر بدانیم، شاید با واقعی شدن قیمتها و برداشته شدن یارانههای غیرهدفمند و تک نرخی شدن ارز، و برداشته شدن موانع و محدودیتهای غیرلازم، در راه رقابتی شدن کسب استراتژی پلکانی و کار، قیمتها تا حدی کنترل شود و باعث شود سال را با قیمتهای بهتری به پایان برسانیم.
وی تاکید میکند: اگر اجازه داشته باشم، نکته دیگری را هم میخواهم عرض کنم و آن اینکه مردم و رسانهها نباید از بالا رفتن نرخ ارز وحشت کنند و دولت را برای پایین آوردن آن تحت فشار بگذارند.
سمیعی در این خصوص توضیح میدهد: اگر فرضا ما در طبقه دهم یک عمارت باشیم و با آرامش از پله پلهها پایین بیاییم و به طبقه پنجم برسیم و در آنجا مستقر شویم، خیلی بهتر است از اینکه از طبقه دهم به پایین پرتاب شویم، و باز با وسایلی ما را تا طبقه نهم بالا بیاندازند و باز به پایین پرتاب کنند تا به طبقه سوم برسیم و باز بالا بیاندازند تا به طبقه هشتم. این تلاطمات باعث آزار ما میشود و خیلی بیشتر آزاردهنده است از اینکه ما با تصمیم خودمان جایگاه خودمان را که مثلا طبقه پنجم است را بشناسیم و با استفاده از پلکان با آرامش به آن برسیم. درست است که طبقه دهم جایگاهی والاتر است و همه دوست داریم پول ملی ما جایگاهی بهتر داشته باشد، ولی بهتر است با توجه به موقعیتها و وضعیت اقتصاد کشور، جایگاه واقعی را انتخاب کنیم و از انتخاب جایگاهی لغزنده و موقت و غیرواقعی پرهیز کنیم.
رییس اسبق کانون صرافان تصریح میکند: اگر دولت جدید با انتخاب تیم اقتصادی واقعگرا تصمیم به ترمیم اقتصاد کشور بگیرد و امید را به فعالان اقتصادی بازگرداند و رانت و فساد را لااقل کمتر کند، کاری بزرگ انجام داده است.
استراتژی خروج
استراتژی خروج استراتژی خروج یک طرح احتمالی است که توسط سرمایه گذاران، معامله گران، سرمایه گذاران ریسک پذیر یا صاحبین مشاغل با هدف تسویه حساب یا نقد کردن داراییهای مالی و… در زمان خروج، برنامهریزی میشود. این استراتژی میتواند برای خروج از یک کسب و کار بدون سود اجرا شود. که در این شرایط هدف اجرای این استراتژی کم کردن ضرر است. استراتژی خروج را استراتژی پلکانی همچنین میتوان در زمانی که سرمایهگذار به هدف سود خود رسیده است، اجرا کرد. برای مثال سرمایهگذاران فرشته در یک کسب و کار میتوانند پس از رسیدن به مرحله عرضه عمومی اولیه، این استراتژی را اجرا کنند. از دلایل دیگری استفاده از ای استراتژی، ایجاد تغییرات قابل توجه در بازار است.
محتویات
تعریف استراتژی خروج
استراتژی استراتژی پلکانی خروج به برنامهای از پیش تعیینشده گفته میشود که هریک از کارآفرینان، سرمایهگذاران، معامله گران و صاحبان مشاغل با هدف تسویهحساب یا نقد کردن داراییهای مالی و… در زمان خروج اجرا میگردد که میتواند فراتر از توافقات انجامشده صورت بگیرد. این استراتژی ممکن است برای خروج از سرمایهگذاری غیر فعال و اتمام یک سرمایهگذاری بدون سود انجام گیرد بنابراین در این صورت هدف از اجرای استراتژی خروج محدود کردن زیان و ضرر است. ممکن است این استراتژی زمانی اجرا شود که سرمایهگذار به سود هدفگذاری شده رسیده باشد. بهعنوانمثال، یک سرمایهگذار فرشته ممکن است در یک شرکت استارت آپ استراتژی خروج را در اولین مراحل کار اجرا نماید. از دیگر دلایل اجرای این استراتژی را میتوان به تغییرات چشمگیر بازار به دلیل اتفاقات فاجعهبار، دلایل قانونی اشاره کرد و همچنین ممکن است سرمایهگذار به دلیل بازنشستگی از کار دست بکشد و درآمد خود را نقد نماید. خروج کسبوکارها نباید با استراتژی خروج بازارهای اوراق بهادار جهانی اشتباه گرفته شود. نکات کلیدی
- استراتژی خروج، برنامهای از پیش تعیینشده برای نقد کردن اموال مالی است که در یک سرمایهگذاری تجاری انجامشده است.
- استراتژی خروج، میتواند شامل عرضه سهام در اولین مراحل کار، مالکیت، خرید های فرعی باشد ولی ممکن است بهصورت استراتژیک و با هدف جلوگیری از ورشکستگی و ضرر اجرا گردد.
- استراتژی های خروج همواره بر توقف روشهای زیانبار و بدون سود در معاملات تأکید دارند.
گزینههای خروج برای سرمایه گذاران خطر پذیر و بنیان گذاران
خروج از استارتاپ (Exit) به چه معناست؟ چرا خروج از استارتاپ مهمترین مرحله از فرآیند مدیریتی یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر است؟ سرمایه گذاران خطرپذیر به طور متوسط چند سال پس از سرمایه گذاری روی استارتاپ از آن خروج میکنند؟ انواع گزینههای خروج از یک استارتاپ کدامند؟ خروج موفق از استارتاپ مستلزم چه عواملی است؟ زمانبندی خروج چه نقشی را در پرتفلیوی سرمایه گذار خطرپذیر بازی میکند؟ در این مطلب با مفهوم خروج از استارتاپ، اهمیت و گزینههای آن و در مطالب بعدی بلاگ با اهمیت زمانبندی، نمونههایی از موفقترین خروجها و همچنین رفتار خروج صندوقهای سرمایه گذاری خطرپذیر در جهان آشنا میشوید.
خروج بنیانگذاران از استارتاپ
اگر مسیری که بنیانگذار هر استارتاپ طی میکند را به چهار مرحله تفکیک کنیم، آن مراحل عبارتند از:
- ساختن
- جذب سرمایه از سرمایه گذاران خطرپذیر
- افزایش مقیاس
- خروج
خروج از استارتاپ و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت مالکیت، آخرین مرحله و تعیین کننده سهم کارآفرین از ارزش ماجراجویی خود خواهد بود. فرض کنید استارتاپی موفق در مراحل میانی توسعه، درخواستی مبنی بر فروش تمامی سهام خود به شرکتی بزرگ و همصنعت را دارد. شرکت بزرگتر با انگیزه بکارگیری تکنولوژی استارتاپ در راستای ایجاد مزیت استراتژی پلکانی رقابتی و افزایش سود اقتصادی، پیشنهاد خرید با مبلغی بسیار بالاتر از ارزشگذاری استارتاپ در آخرین مرحله جذب سرمایه را داده است. واضح است که در صورت موافقت هیئت مدیرهی استارتاپ، تمامی سهامداران اعم از بنیانگذاران، سرمایه گذاران خطرپذیر و شاید پرسنل، سهام خود را در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو فروخته و از استارتاپ خروج میکنند. (البته در مواقعی که استارتاپ پیشنهاد خریدی دریافت نمیکند، خود بنیانگذاران در صورت تمایل به خروج فرآیند زمانبر معرفی استارتاپ به شرکتهای دیگر را طی میکنند.) میتوان گفت اهمیت خروج برای بنیانگذاران استارتاپ در مقایسه با سرمایه گذاران خطرپذیر کمتر است؛ چرا که معمولا کارآفرینان برخلاف سرمایه گذاران خطرپذیر محدودیت زمانی ندارند. عمر یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر محدود (10 سال) است. به این معنا که تا پایان این بازه زمانی، بایستی صندوق از تمامی استارتاپهای موجود در پرتفلیو خروج و بازده را میان سرمایه گذاران صندوق (نهادهای ثروتمند مانند صندوقهای بازنشستگی، بعضا بانکها و بیمهها، نهادهای خیریه و دانشگاهی، شرکتهای بزرگ و…) تقسیم کند.
از طرف دیگر کارآفرین ممکن است بدلیل پیوند عمیقی که با استارتاپ خود دارد، شاید بتوان گفت رابطهای پدرانه/ مادرانه با استارتاپ:) به صورت جدی به خروج فکر نکند.
به عقیده من، کارآفرین واقعی (فردی که بتواند شرکتهای دیگری را هم از الف تا ی بسازد) در صورت عدم خروج (البته پس از اطمینان از پایداری نسبی وضعیت استارتاپ) و راهاندازی استارتاپهای دیگر، به توانمندیهای خود خیانت کرده است. (پیشنهاد میکنم این پادکست از راجر دیکی، بنیانگذار Gigster را بشنوید).
خروج صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر
اگر مسیری که یک صندوق یا شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر طی میکند را به 4 مرحله تفکیک کنیم، آن چهار مرحله عبارتند از
- جذب سرمایه از نهادهای ثروتمند
- شناسایی استارتاپها و سرمایه گذاری
- مدیریت و نظارت بر استارتاپهای موجود در پرتفلیو
- خروج
از دیدگاه یک سرمایه گذار خطرپذیر خروج و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت مالکیت، آخرین و مهمترین مرحله از این فرآیند است که به طور متوسط استراتژی پلکانی 5 الی 7 سال پس از سرمایه گذاری رخ میدهد. مهمترین مرحله از این منظر که تعیینکننده میزان بازده سرمایهگذاری (Capital Gain) خواهد بود. این فرآیند علاوه بر “کلیدی بودن” ویژگی دیگری دارد: “دشوار بودن”
برخلاف سرمایهگذاران فعال در بازارهای مالی عمومی، سرمایهگذاران خطرپذیر بدلیل عدم بهرهمندی از امکان فروش سهام مالکیت خود در بازار بورس با مشکلات بزرگی در زمینه قیمتگذاری سهام (Pricing) و نقدینگی (Liquidity) مواجه هستند.
بنابراین اهمیت بررسی گزینههای موجود برای خروج مطرح خواهد شد که متأسفانه از تنوع چندانی نیز برخوردار نیستند. در ادامه به معرفی یکایک گزینههای خروج خواهیم پرداخت.
گزینههای خروج از استارتاپ
تملیک (Acquisition)
اصلیترین استراتژی خروج از استارتاپ، فروش سهام به شرکتی بزرگتر در صنعت مورد فعالیت یا صنعتی مشابه در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو میباشد. معمولا هدف شرکت بزرگتر (خریدار) از تملیک، بهرهمندی و بکارگیری محصول و یا تکنولوژیِ بکار رفته در شرکت کوچکتر (شرکت هدف) است بگونهای که به مزیت رقابتی و در نهایت به افزایش سود اقتصادی منجر گردد. معمولاً در این نوع خروج، مدیران و کارکنان کلیدی که سهامدار میباشند، تا زمانی پس از تملیک که سهام طبق برنامه واگذاری تعیین شده به ایشان واگذار شود همکاری خود با شرکت خریدار را ادامه میدهند. در واقع اساس این نوع از تملیک، همافزایی پیشبینیشده بین محصول و یا خدمت ارائه شده توسط شرکت هدف و شرکت خریدار است. نوع دیگری از تملیک (Acquihire) نیز بر اساس توانمندی تیم بنیانگذار شرکت هدف صورت میگیرد. بعبارت بهتر، شرکت خریدار ارزشی برای محصول فعلی شرکت هدف قائل نیست و خواستار تملیک تیم و انتقال آنان به شرکت خود از طریق ارائه پیشنهادهایی مبنی بر حقوق و مزایایی بسیار بالاست. از آنجا که این نوع تملیک در مراحل ابتدایی توسعه انجام میشود به بازده چندان چشمگیری برای سهامداران نمیانجامد.
ادغام و تملیک (Mergers and Acquisitions)
این فرآیند شامل ادغام دو شرکت مشابه و هماندازه (Merger of equals) و خرید یا تملیک (Acquisition or takeover) شرکت کوچکتر (هدف) توسط شرکتی بزرگتر (خریدار) است. تفاوت دو فرآیند نامبرده در تشکیل و عدم تشکیل شرکتی جدید است. به عبارت بهتر در حالت ادغام، شرکتی جدید ایجاد میشود حال آنکه در تملیک، تغییری در نام و برند خریدار پس از خرید شرکت هدف ایجاد نمیشود. هدف از این فرآیند که در آن استراتژی پلکانی شرکت توسط شرکتی مشابه و بزرگتر خریداری میگردد، افزایش کارایی، سهم از بازار و در نهایت سود اقتصادی شرکت خریدار با بهرهبرداری از برخی ویژگیهای شرکت هدف از قبیل موارد زیر است:
- قابلیتها
- منابع
- محصولات
- منطقه جغرافیایی سرویسدهی
- تکنولوژی و یا دارایی فکری
- پتانسیل رشد سهام
- جامعه مشتریان
- عملیات سودده
البته گاهی دو شرکت همصنعت و رقیب یکدیگر بوده و هدف از ادغام و تملیک صرفاً حذف رقابت موجود است. برای مشاهده نمودار مربوط به ارزش کل معاملات ادغام و تملیک صورت گرفته در مقیاس جهانی و از سال 1985 تا 2018 به این لینک مراجعه کنید. بدلیل پیچیدگی ادغام و تملیک، بسیاری از شرکتهایی که قصد خرید شرکتهای کوچکتر را دارند این فرآیند را در کنار شرکتهای مشاوره مالی و همچنین تأمین سرمایهها پیش میبرند. برخی شرکتهای بالغ و بزرگ برنامهای نظامیافته برای پایش گزینههای ادغام و تملیک موجود و سپس انجام این فرآیند بصورت سالانه (Programmatic M&A) دارند. در ایران تعداد خروجها از هر دو روش معرفی شده، بسیار کم است. دلیل آن هم میتواند تعداد بسیار کم شرکتهای تکنولوژی محورِ بزرگ و با منایع مالی کافی برای خرید استارتاپها، نداشتن دیدگاه استراتژیک این شرکتها و یا عدم وجود استارتاپهای موفق و قابل خریداری ست.
بازخرید سهام (Buy Back)
این فرآیند خروج که بیشتر در مورد سرمایهگذاران در مراحل بلوغ شرکتها، صندوقهای اختصاصی (Private Equities) رخ میدهد ساده و بسیار محبوب است. در این نوع خروج، خود بنیانگذار و یا شرکت، سهام سرمایه گذار خطر پذیر را خریداری میکند. پیشنیاز امکان چنین خروجی وجود قرارداد سهام با اختیار فروش (Puttable Shares) میان سرمایهگذار خطر پذیر و بنیانگذار است. نکته بسیار مهم در این نوع خروج، استراتژی پلکانی وضعیت نقدینگی بنیانگذار میباشد. در واقع امضای این قرارداد و اعطای حق بازخرید سهام به بنیانگذار، در صورت کافی نبودن نقدینگی در دسترس او ممکن است ریسک مذاکرات و چانهزنیها مبنی بر کاهش قیمت سهام و یا در نظر گرفتن بازه زمانی برای پرداخت بخشی از مبلغ تعیین شده را به دنبال داشته باشد.
فروش سهام در بورس (IPO or the sale after the IPO)
رؤیای هر سرمایهگذار خطرپذیر، خروج از طریق عرضه اولیه سهام شرکت در بورس است چرا که این خروج به بیشترین بازده سرمایهگذاری ممکن میانجامد. البته احتمال وقوع این رؤیا بسیار کم (فرض کنید 1 از 100) است. بعبارت بهتر از هر 100 مورد سرمایه گذاری روی استارتاپها، تنها یک مورد، موفق به فروش سهام به عموم میشود. معمولا این نوع خروج مربوط به زمانیست که شرکت به بلوغ رسیده و امکان جذب سرمایه از صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و یا صندوقهای اختصاصی را ندارد. این شرکت اگر پیشنیازها و شرایط لازم برای عام شدن را محقق کند، با پشت سر گذاشتن مقدمات لازم و نسبتا پیچیده عرضه اولیه سهام، بخشی از سهام را بصورت عمومی و برای نخستین بار به سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی در بورس میفروشد. البته سرمایهگذاران خطرپذیر ممکن است در صورت مالکیت درصدی قابل توجه نتوانند تا مدتی مشخص پس از این رخداد، سهام خود را بفروشند.