پلن یا استراتژی معاملاتی

آموزش استراتژی معاملاتی رابرت ماینر Robert Miner در بازارهای مالی - مقدماتی
آموزش استراتژی معاملاتی رابرت ماینر Robert Miner در بازارهای مالی - مقدماتی
در این فرادرس ابتدا مقدمه ای از ابزار مورد استفاده در این استراتژی و المان های مختلف آن ارائه می دهیم، سپس در درس دوم وارد بحث مومنتوم (Momentum) می شویم و یاد می گیریم که چگونه با استفاده از اندیکاتورهای مومنتوم می توانیم روند پلن یا استراتژی معاملاتی بازار را با دقتی بسیار بالا تشخیص دهیم. در درس سوم الگوهای رایج و پرکاربرد برای تشخیص پایان یک روند یا اصلاح آن را شرح می دهیم. علاوه بر آن نشان می دهیم که چگونه می توانیم با استفاده از سیستم ایچیموکو در رابطه با حرکت های رونددار و یا اصلاحی بازار اظهارنظر کنیم. در پایان این درس شما به ابزاری قدرتمند مجهز می شوید که قادر خواهید بود در هر زمان و در هر بازار مالی در رابطه با رونددار بودن یا اصلاحی بودن آن نمودار با احتمال بالا اظهار نظر کنید.
آموزش استراتژی معاملاتی رابرت ماینر Robert Miner در بازارهای مالی - مقدماتی
محمد نسیمی فر
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی برق - مدیریت سیستم های قدرت
مهندس محمد نسیمی فر دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی برق - مدیریت سیستم های قدرت در دانشگاه شهید بهشتی هستند. ایشان تقریبا 6 سال است که به عنوان فریلنسر (freelancer) پروژه های زیادی در حوزه گرافیک و انیمیشن های دو بعدی و سه بعدی (به خصوص محصولات کمپانی های Adobe و Autodesk) انجام داده و همچنین با آموزشگاه های مختلفی در امر تدریس همکاری دارند.
توضیحات تکمیلی
معامله در بازارهای مالی را می توان یکی از جذاب ترین مشاغلی در نظر گرفت که امروزه با پیشرفت تکنولوژی در اختیار همگان قرار گرفته است. هر فردی که به معامله گری علاقه مند باشد و بتواند ریسک های آن را بپذیرد به راحتی و در کمترین زمان ممکن می تواند وارد بازارهای مالی شود. انواع بازارهایی که امروزه برای معامله گری رایج هستند عبارتند از: رمز ارزها (Cryptocurrency)، فارکس (Forex) و بورس اوراق بهادار. وارد شدن به این بازارها یک بحث است، اما کسب موفقیت در آن بحثی دیگر.
بدون شک تعداد افرادی که روزانه در این بازارها شکست می خورند بیشتر از افرادی است که به موفقیت می رسند. موارد مختلفی از قبیل: علم تحلیل تکنیکال (Technical analysis)، علم تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis)، روانشناسی معامله گری، سیستم مناسب معاملاتی و. می تواند روی موفقیت یا شکست یک معامله گر تاثیر بگذارد، بنابراین هر کدام از این موارد دارای ارزش است و برای رسیدن به موفقیت باید به آن توجه شود. هدف ما در این فرادرس تمرکز روی ایجاد یک سیستم معاملاتی مناسب جهت معامله است.
این سیستم معاملاتی براساس استراتژی آقای رابرت ماینر (Robert Miner)، یکی از معروف ترین و حرفه ای ترین معامله گران حال حاضر دنیا است. ایشان با ترکیب ابزار مختلف تحلیل تکنیکال و استفاده از تکنیک های مدیریت سرمایه و ریسک، یک استراتژی جامع با احتمال موفقیت بالا توسعه داده اند که در نهایت می تواند تبدیل به ابزاری شود تا معامله گران با خیالی آسوده و به دور از ترس وارد یک معامله شوند و از آن سود ببرند. این استراتژی شامل ترکیبی از اندیکاتورها (Indicators)، سطوح قیمتی، خوشه زمانی فیبوناچی (Fibonacci Time Clusters) و الگوهای امواج الیوت (Elliott Waves) است.
در این فرادرس ابتدا مقدمه ای از ابزار مورد استفاده در این استراتژی و المان های پلن یا استراتژی معاملاتی پلن یا استراتژی معاملاتی مختلف آن ارائه می دهیم، سپس در درس دوم وارد بحث مومنتوم (Momentum) می شویم و یاد می گیریم که چگونه با استفاده از اندیکاتورهای مومنتوم می توانیم روند بازار را با دقتی بسیار بالا تشخیص دهیم. در نهایت فراتر از سیستم Robert Miner می رویم و این استراتژی را با سیستم ایچیموکو (Ichimoku) نیز ترکیب می کنیم تا تبدیل به یک ابزار قدرتمند شود و بتوانید معاملات با احتمال موفقیت بالا را تشخیص دهید.
از طرفی می دانیم که همیشه دغدغه معامله گران، تشخیص روند و یا اصلاح بازار بوده است، بنابراین در درس سوم الگوهای رایج و پرکاربرد برای تشخیص پایان یک روند یا اصلاح آن را شرح می دهیم. علاوه بر آن نشان می دهیم که چگونه می توانیم با استفاده از سیستم ایچیموکو در رابطه با حرکت های رونددار و یا اصلاحی بازار اظهارنظر کنیم. در پایان این درس شما به ابزاری قدرتمند مجهز می شوید که قادر خواهید بود در هر زمان و در هر بازار مالی در رابطه با رونددار بودن یا اصلاحی بودن آن نمودار با احتمال بالا اظهار نظر کنید.
در آموزش استراتژی معاملاتی Robert Miner برای معامله در بورس و بازارهای مالی – تکمیلی به دو المان دیگر این سیستم، یعنی اهداف قیمتی و تحلیل زمانی می پردازیم.
آموزش مدیریت سرمایه
برای ورود به بازار سرمایه فقط داشتن پول و دانش تکنیکال کافی نیست، همونطور که میدونید باید بتونید از پولتون پول بسازید و اگر دانش کافی در این زمینه نداشته باشید به طور حتم همه سرمایه خودتون رو از دست میدین. برای این که بتونید در بازار سود خوبی برداشت کنید ۳ مورد زیر رو باید بتونید درک کنید و بکار بگیرید:
هر کدوم از پلن یا استراتژی معاملاتی این ۳ مورد رو رعایت نکنیم مطمئنا ضررهای زیادی رو به سرمایمون وارد میکنیم. پس واقعا دونستن هر کدوم از این موارد رو برای شمایی که میخواین وارد این حرفه بشین ضروری میدونم.
آنچه در این مقاله میخوانید :
طراحی سیستم مدیریت سرمایه
شاید خیلیا فکر کنن دانش تحلیل تکنیکال برای کسب سود از این بازار کافی باشه اما اگر نتونین سرمایتون رو مدیریت کنین و ندونین چقدر از سرمایتون رو وارد معامله کنین بازم اشتباه بزرگی کردین و همینطور روانشناسی بازار که البته و خوشبختانه برای این مورد میتونید از اندیکاتورها و سایتهای زیادی کمک بگیرید.
اصلیترین هدف مدیریت سرمایه کم کردن ضرر و افزایش سود هست. یعنی بتونیم در معاملات اشتباه ضرر کمتر و در معاملات درست سود زیادی داشته باشیم. با داشتن مدیریت درست روی سرمایه خودمون نه تنها سرمایمون رو حفظ میکنیم بلکه سودهای خوبی پلن یا استراتژی معاملاتی میتونیم بدست بیاریم. ولی اینو یادتون باشه که اولویت حفظ سرمایست.
برای داشتن مدیریت درست سرمایه، یک سری قوانین رو باید رعایت کنیم:
- ضرر هامون رو محدود کنیم.
- حجم معاملات رو معقول و استاندارد انتخاب کنیم.
- نسبت سود به ضرر رو حتما رعایت کنیم.
- به حجم معامله موقعی که تو ضرر هست اضافه نکنیم.
- حد ضرر رو قبل از باز کردن معامله مشخص کنیم.
- حد ضرر روزانه، هفتگی و ماهانه رو برای خودمون مشخص کنیم.
حالا با توجه به نکات بالا باید یک سیستم مدیریتی خوب برای سرمایمون طراحی کنیم. و فقط بهش به جنبه تئوری نگاه نکنیم چون داشتن یک سیستم مدیریت سرمایه برای یک تریدر موفق واجب و ضروری هست.
اندرو بیلی، رئیس بانک مرکزی انگلیس اظهار داشت: «فقط در صورتی رمزارز خریداری کنید که آماده از دست دادن تمام پول خود باشید.»
برای طراحی این سیستم موارد زیر رو باید لحاظ کنیم:
- استراتژی ورود به معامله
- استراتژی تعیین حد ضرر اولیه
- مشخص کردن حجم معامله
- مشخص کردن معاملههای دو یا چند قسمتی
- استراتژی خروج از معامله
- رعایت نسبت سود به ضرر
- استراتژی جابجایی حد ضرر
- استراتژی سیستم هرمی
در ادامه هر کدام از موارد را بررسی خواهیم کرد:
استراتژی ورود به معامله
قبل از این که معامله رو باز کنیم حتما باید بدونیم چرا و با چه قیمتی میخوایم وارد معامله بشیم. یعنی باید استراتژی داشته باشیم.
استراتژی حد ضرر اولیه
بازم قبل از باز کردن معامله باید بدونیم که اگر بازار بر خلاف نظر ما حرکت کنه و ما بخوایم ضرر کنیم تا چه حد به خودمون اجازه ضرر میدیم و اون نقطه رو مشخص کنیم چون بعد از ورود به معامله اگر بخوایم بهش فک کنیم مثه این میمونه ک سوار یه ماشین بدون ترمز شده باشیم.
استاپ لاس یا حد ضرر از مهمترین اصول تریدینگ است.
مشخص کردن حجم معامله
بازار سرمایه مثل یک اقیانوس میمونه که با وارد شدن به اون هر نوع خطری میتونه ما رو تهدید کنه. اگر سرمایمون رو به عنوان جونمون در نظر بگیریم و تو این اقیانوس قایقمون دچار مشکل بشه با حمله کوسه ممکنه ناگهان کل سرمایمون رو از دست بدیم یا این که گیر ماهی های ریز گوشت خوار بیفتیم و کم کم سرمایمون نابود بشه. حالا برای این که جلوی این نابودی رو بگیریم باید بدونیم چجوری وارد این اقیانوس بشیم. یعنی ریسک مجاز برای هر معامله و کل سرمایه رو مشخص کنیم.
حداکثر ریسک مجاز برای هر معامله
بعضی از معاملهگرا میگن حداکثر ریسک برای هر معامله نباید بیشتر از ۲% کل سرمایه باشه. که تو این روش کارمزد معامله هم باید جزء این ۲% حساب بشه. با این روش اگر ۱۰ معامله هم اشتباه پیش بره بازم ۸۰% سرمایمون حفظ شده. اگر یک تریدر مبتدی هستین پیشنهاد میکنم از این روش استفاده کنین.
جناب پروفسور بالسارا هم روش خیلی خوبی ارائه داده. ایشون فرمولی برای معاملهگران حرفهای ارائه دادن که بر اساس آمار تریدهای قبلی استفاده میشه.
F: درصد ریسک مجاز برای هر معامله.
A: نسبت برگشت سرمایه. که از مبلغ معاملههای برنده تقسیم بر معاملههای بازنده بدست میاد.
P: درصد معاملات سود ده. یعنی تعداد معاملههای برنده تقسیم بر تعداد کل معاملهها.
این فرمول به نام فرمول Kelly هم شناخته میشه چون در اصل آقای جان ال کلی در سال ۱۹۴۰ اون رو کشف کرد.
حداکثر ریسک مجاز برای کل سرمایه
برای این مورد هم به گفته بعضی از معاملهگران حجم کل معاملههای باز نباید بیشتر از ۱۰% کل سرمایه بشه. که به عنوان یک تریدر مبتدی بهتره به حرفشون گوش بدیم.
اگر یک معاملهگر تایم فریم روزانه یا بالاتر باشین باید اول هر هفته حجم سرمایه و ریسک رو برای خودتون مشخص کنین و تا آخر هفته بر اساس اون معامله باز کنین و تغییرش ندین.
شاید گاهی احساس کنیم که میتونیم روند بازار رو بخوبی تشخیص بدیم و چندتا معامله باز کنیم، ولی نباید تعداد معاملههای بازمون از ۵ یا ۶ تا بیشتر بشه مخصوصا اگر معاملهگر مبتدی باشیم.
تعیین حداکثر ضرر در دوره زمانی
باید برای مقدار ضرر مشخص دوره زمانی هم مشخص کنیم. یعنی اگر تو بازه زمانی مشخصی حداکثر ضرر مجازمون رو داشتیم دیگه وارد معامله نشیم و یه استراحت به خودمون بدیم تا حال و هوامون عوض بشه و بتونیم کنترل احساساتمون رو تو دست داشته باشیم.
شما میتونین بر اساس روحیه ریسک پذیری خودتون ضررهای زمانی رو به تایم فریم معاملاتیتون اضافه کنین.
معاملات دو یا چند قسمتی
برای اینکه بتونیم سود خودمون رو در بازار خیلی خوب بالا ببریم استراتژی معامله چند قسمتی رو باید بکار ببریم، که یکمی اولش پیچیده بنظر میرسه! برای این کار یک قسمت از حجم معامله رو با سود نسبتا کم میبندیم و بقیه حجم رو میزاریم برای هدف بالاتر و یا بلندمدت باز بمونه. اول بهتره با معاملات دو قسمتی شروع کنیم که مثلا حجم معامله رو به دو قسمت مساوی تقسیم کنیم. وقتی تو این مورد یکم خوب پیش بریم میتونیم معاملات چند قسمتی باز کنیم.
استراتژی خروج و تعیین حد سود
دقیقا مثل حد ضرر، حد سود هم باید قبل از باز کردن معامله مشخص باشه مثل اینه که وقتی میخوای از خونه بری بیرون باید بدونی کجا میری اگر نه تو خیابون سرگردون میشی. حتی اگر معامله چند قسمتی قراره باز کنیم دقیقا باید بدونیم هدفهای قیمتی چقدر هستن.
نسبت سود به ضرر
برای بدست آوردن این نسبت حد سود رو تقسیم بر حد ضرر میکنیم.
(R/R) Ratio = Profit / Loss
هرچی عدد بدست اومده از ۱ بزرگتر باشه معامله بهتری و سود دهتری هست و نسبت زیر ۱ یعنی ریسک معامله بالا میره.
استراتژی جابجایی حد ضرر
هرچقدر هم تلاش کنیم که یک استراتژی ورود درست بچینیم، ولی تا وقتی که اون معامله درست بسته نشه و سودش رو بدست نیاریم نمیتونیم بگیم این استراتژی موفق هست. وقتی معاملهای تو سود هست باید برای جابجایی حد ضرر هم یک استراتژی داشته باشیم و بهتره اون رو بنویسیم، تا سود ما تبدیل به ضرر نشه.
استراتژی مدیریت هرمی
مدیریت هرمی برای وقتیه که معامله تو سود هست و میتونیم به حجم اون اضافه کنیم. حتما توجه داشته باشین که به حجم معامله تو ضرر هیچوقت اضافه نمیکنیم !
وقتی میبینیم شرایط بازار بر اساس پیشبینی ما درست داره پیش میره، با توجه به حداکثر ریسک مجازمون میتونیم افزایش حجم داشته باشیم. اینجا باید حد ضرر رو هم جابجا کنیم تا نسبت سود به ضرر هم رعایت پلن یا استراتژی معاملاتی بشه و ریسک معامله بالا نره.
با استفاده از استراتژی هرمی می توانید این حد ضرر متغیر را تعیین کنید.
برای تعیین مقدار حجمی که میتونیم به معامله اضافه کنیم و در واقع مدیریت هرمی روشهای زیادی وجود داره:
این روش به ما میگه هر افزایش حجمی اندازش نصف حجم قبلی باشه. یعنی اگر برای یک معامله حجم اولیمون ۲% کل سرمایه هست، حجم دوم ۱% سرمایه باشه و پلن یا استراتژی معاملاتی اگر باز هم خواستیم اضافه کنیم ۰.۵% کل سرمایه در دفعه سوم رو بگیریم.
این روش مشخصه چی میگه دیگه! هر دفعه اندازه همون اولی حجم میتونیم اضافه کنیم.
با این روش قبل از باز کردن معامله، حجم کلی رو مشخص میکنیم. اول با حجم پایین وارد میشم و حجمهای بعدی بیشتر از حجم اولی هست.
تو این روش سود معامله قبلی به معامله هرمی جدید اضافه میشه.پلن یا استراتژی معاملاتی
سیستم مدیریت سرمایه خودت را بساز!
حالا وقتش رسیده یک سیستم مدیریت سرمایه برای خودمون طراحی کنیم. هر کسی باید با توجه به روحیات خودش اون رو طراحی کنه و حتما مکتوب بنویسه. با نوشتن سیستم طراحی شده راه رو بهتر میبینیم و در شرایط مختلف بازار و شرایط روحی خودمون کنترل بهتری روی معاملاتمون داریم. به شرطی که خودمون رو متعهد کنیم بهش پایبند باشیم.
امیدوارم این مقاله براتون مفید باشه. لطفا نظرات خود را در قسمت کامنت ها با ما در میان گذارید.
پلن یا استراتژی معاملاتی
نکات مهم در نوشتن بیزینس پلن که نباید نادیده گرفت؟
راه اندازی کسب و کار
نکات مهم در نوشتن بیزینس مدل چیست؟
ساختن یک بیزنس مدل قوی صرفا این نیست که بیزنس پلن خود را کامل کنید یا اینکه تعیین کنید چه محصولاتی را میخواهید دنبال کنید.
بلکه برای این است که پلن یا استراتژی معاملاتی معلوم کنید چگونه می خواهید برای مصرف کنندگان خود ارزش آفرینی کنید.
ایده تجاری شما از کجا شروع می شود، چگونه توسعه پیدا می کند و چه زمانی می فهمید که موفق شده اید؟ مراحل پیش رو را دنبال کنید تا به یک بیزنس مدل قوی برسید.
1. مخاطبان هدف خود را بشناسید.
این طور نیست که هدف قرار دادن بازه گسترده ای از مخاطبان به کسب و پلن یا استراتژی معاملاتی کار شما اجازه دهد مصرف کنندگانی که حقیقتا به کالا یا خدمات شما نیاز دارند یا به طور کلی طالب خرید آن هستند را پیدا کنید.
به جای آن، موقع ایجاد بیزنس مدل، مخاطبان خود را به دو یا سه طیف شخصیتی محدود کنید. بعد از آن آمارها، چالش های متداول و راه حل هایی که شرکت شما برای آن ارائه خواهد داد را معین کنید.
به عنوان مثال، هوم دیپو 1 از خرید تمامی افراد استقبال می کند و برای نیازهای معمول افراد هم محصولاتی دارد، لیکن بازار هدف اصلی این شرکت صاحبان املاک و ساختمان سازان است.
2. فرایندهای تجاری ایجاد کنید.
پیش از آنکه کسب و کارتان وارد مرحله اجرا شود، باید فعالیت هایی که برای عملی کردن مدل کسب و کارتان لازم است را درک کرده باشید.
با مشخص کردن محور اصلی آنچه کسب و کارتان ارائه می کند فعالیت های کلیدی کسب و کارتان Marketplace) را معین کنید. آیا شما خدمت، حمل کالا یا مشاوره ارائه می کنید؟
مثلا تیکت بیس ، که یک مارکت پلیس ) آنلاین تبادل بلیط است فرایندهای کلیدی تجاری شامل بازاریابی و مدیریت تحویل محصولات می شود.
3. منابع تجاری کلیدی خود را ثبت کنید.
شرکت شما برای درک فرایندهایی که روزانه با آن ها سروکار دارد، پیدا کردن مشتریان جدید و نیل به اهداف تجاری جدید به چه چیزی نیاز دارد؟
منابع اساسی تجارت خود را مستند سازی کنید تا اطمینان پیدا کنید که مدل کسب و کار شما به اندازه کافی آماده پاسخگویی به نیازهای کسب و کارتان است.
مثال های متداول منابع مواردی از قبیل وبسایت، سرمایه، انبار، مالکیت فکری و فهرست مشتریان است.
4. یک گزاره ارزش ایجاد کنید.
در جریان رقابت چگونه شرکت شما از سایرین متمایز می شود؟ خدمتی مبتکرانه، محصولی انقلابی یا چرخش جدیدی در موردی قدیمی داده اید؟
در یک گزاره ارزش قوی ابتدا باید دقیق مشخص کنید کسب و کار شما چه چیزی ارائه می کند و چرا شما از سایر رقبایتان بهترید؟
وقتی گزاره های ارزشتان مشخص شد، هر یک از این گزاره ها را به یک نوع خدمت یا سیستم تحویل محصول متصل کنید تا معلوم شود در طول زمان برای مخاطبان خود ارزشمند خواهید ماند.
5. همکاران کلیدی تجاری خود را تعیین کنید.
هیچ کسب و کاری نمی تواند بدون حضور همکاران کلیدی که در فرایند ارائه خدمات همکاری کنند به طور مناسب فعالیت کند. وقتی یک بیزنس مدل طراحی می کنید، همکاران کلیدی خود از قبیل تامین کنندگان، متحدان استراتژیک یا همکاران حوزه تبلیغات را تعیین کنید.
مثلا در مورد هوم دیپو که پیش تر به آن اشاره شد، همکاران کلیدی را می توان تهیه کنندگان محصولات، عمده فروشان قطعات و شرکت های حمل و نقل در نظر گرفت.
6. یک استراتژی تقاضا ساز ایجاد کنید.
جز شرایطی که روشی رادیکال برای راه اندازی شرکت خود دنبال می کنید، نیاز به استراتژی دارید که برای کسب و کارتان سودآور باشد، مشتری بیاورد و به گونه ای طراحی شده باشد که منجر به فروش شود.
مصرف کنندگان چگونه شما را پیدا خواهند کرد؟ و مهم تر از آن، بعد از آنکه افراد از برند شما آگاه شدند چه کاری باید انجام دهند؟
تهیه یک استراتژی تقاضا ساز درحالیکه مشوق های کلیدی افراد برای انجام عمل را مستند می کند سرفصل های خط سیری که کاربر باید دنبال کند را نیز ایجاد می کند.
7. برای خلاقیت فضا ایجاد کنید.
وقتی یک شرکت ایجاد می کنیم و یک بیزنس مدل تهیه می کنیم، بیزنس پلان شما به فرضیه های متعددی وابسته است.
با این همه، تا پیش از اینکه با کاربرانی که خرید می کنند مواجه شوید، دقیقا نمی دانید که آیا بیزنس مدل شما می تواند به نیازهای مخاطبانتان پاسخ دهد یا خیر.
به همین دلیل، خیلی مهم است که برای ابتکار عمل های آینده خود فضایی فراهم کرده باشید. به هیچ وجه این اشتباه که فکر کنید بیزنس مدل شما تغییر ناپذیر است را مرتکب نشوید.
به جای آن چند وقت یکبار آن را بازبینی کنید و تغییراتی که لازم است را اعمال کنید.
این هفت مورد را در ذهن داشته باشید تا بتوانید بیزنس پلن محکمی تهیه کنید که ظرفیت پاسخ گویی به موفقیت های استارتاپ شما را داشته باشد.
معرفی ستاپ های پرایس اکشن به روش لنس بگز
آموزش معاملهگری با پرایس اکشن گامی برای تبدیل شدن به یک معاملهگر حرفهای است. در این روش، ماهیت حقیقی بازار درک میشود و علت اصلی حرکات قیمت مشخص خواهد شد.
در این راستا آقای لنس بگز گامهایی را برای بررسی گذشته بازار تدوین نموده تا با شناسایی حرکات گذشته و رصد حرکات لحظهای شمعهای حاضر، نسبت به شناسایی وضعیت بازار اقدام نمائیم و پیشبینی برای روند آتی بازار داشته باشیم.
با این روش میتوان ستاپهای معاملاتی را برای حرکات قیمت پیدا و مدیریت نمود که شامل فرصتهای معاملاتی کمخطر و با احتمال بالا است. از انواع این ستاپهای معاملاتی میتوان به ستاپ تست حمایت و مقاومت، ستاپ شکست ناموفق و انواع مختلف ستاپ پولبک اشاره نمود.
واژههاي كليدي: پرایس اکشن، ستاپهای معاملاتی، تست، پولبک، شکست ناموفق.
1- مقدمه
به منظور بررسی ستاپهای پرایس اکشن، در ابتدا ضروری است ساختار بازار مشخص گردد. ساختار بازار با تعیین حمایتها و مقاومتها در تایم فریم معاملاتی و یک تایم فریم بالاتر (ساختار) به دست میآید و سپس روند در حال حرکت داخل ساختار ارزیابی و شناسایی میشود.
روندها در یک دستهبندی کلی به روندهای صعودی، نزولی و خنثی تقسیمبندی میشوند. با مشخص کردن روند داخل ساختار، میدان نبرد مشخص میشود. در ادامه با بررسی ضعف و قدرت روند موجود، جهت احتمالی روند آینده را بررسی میکنیم و دائما این ارزیابی در روند بازار ادامه خواهد داشت.
برای موفقیت دائم در معاملهگری ضروری است که درصد معاملات موفق افزایش یابد که برای این منظور ضروری است به هر یک از ابزارهای تحلیل تکنیکال مسلط بود و مانند یک پازل از هر کدام آنها در زمان و موقعیت مناسب استفاده نمود.
2- فرصتهای معاملاتی
یکی از نکات مهم در پرایس اکشن این است که بازارها در واقع حرکت قیمت نیستند و این تصمیمات معاملهگران در فضای ترس و طمع است که قیمت را به حرکت در میآورد. برای این منظور باید همسو با معاملهگران موفق شد، معاملهگرانی که تصمیمات درست و به موقع اتخاذ میکنند. در یک زمان قابلیت تشخیص رفتار معاملهگران راحتتر خواهد بود و آن زمانی است که فشار و استرس ناشی از ضرر معاملات به وجود میآید.
لذا روش کسب سود مستمر و دائم، شناسایی محدودهها و زمانهایی است که معاملهگران برای رهایی از استرس، تصمیمات معاملاتی میگیرند. موقیتهایی که آنها متوجه میشوند اشتباه کرده و مجبور به خروج از معاملات میشوند. لذا فرصتهای اصلی در معامله در شرایط مخالف ضعف و شناسایی معاملهگران به دام افتاده به دست میآید.
هدف اصلی، معامله در جهت روند اصلی و مخالف ضعف در حرکات بازار است. استراتژی پرایس اکشن شناسایی روند ضعیف شده و معاملهگری در جهت عکس آن است.
3- ستاپهای معاملاتی لنس بگز
ستاپهای معاملاتی با شناسایی ضعف در حرکت فعلی قیمت و معاملهگران گرفتار به دست میآید. فرصتهای معاملاتی در محدوده سطوح حمایت و مقاومت در تایم فریم معاملاتی و تایم فریم بالاتر مشخص میشوند.
در ادامه انواع این ستاپهای معاملاتی را معرفی میکنیم:
1- ستاپ تست حمایت و مقاومت
2- ستاپ شکست ناموفق
3- ستاپ پولبک بعد از شکست
4- ستاپ پولبک ساده در روند
5- ستاپ پولبک پیچیده در رون
4- ستاپ تست حمایت یا مقاومت (TST)
ستاپ حمایت و مقاومت در شرایطی ایجاد میشود که قیمت نمیتواند از محدوده حمایت و مقاومت عبور کند و این سطوح مهم حفظ میشوند. احتمال موفقیت این معامله در شرایطی بالاتر است که قیمت به مقاومتهای تایم فریم بالاتر واکنش نشان دهد. در شکل 1 ستاپ تست حمایت یا مقاومت ارائه شده است.
در این ستاپ قیمت محدوده حمایت و مقاومت را تست میکند و حتی ممکن است اندکی به داخل آنها نفوذ نماید ولی از آن نمیتواند عبور کند.
معاملهگرانی که دیر هنگام وارد معامله شدهاند، با تست قیمت در محدوده مقاومت و یا حمایت، حد ضررهایشان فعال میشود و حرکت در جهت عکس را تقویت میکند.
شکل 1- ستاپ تست حمایت یا مقاومت
5- ستاپ شکست ناکام (ناموفق) (BOF)
در این ستاپ قیت یک سطح حمایت یا مقاومت را میشکند اما نمیتواند در موقعیت جدید تثبیت شود و مجدد به داخل محدوده فعلی باز میگردد.
شکل 2- ستاپ شکست ناموفق BOF
در شکل بالا مشاهده میشود که قیمت به محدوده حمایت و مقاومت نفوذ کرده و از آن عبور میکند، اما نمیتواند به صورت موفقیتآمیزی حرکت خود را ادامه دهد و مجدد به داخل محدوده باز میگردد. در این ستاپ تعدای از معاملهگران هنگام شکست قیمت وارد معامله شده، لیکن این بازار دارای توانایی کافی برای ادامه مسیر نمیباشد و برای ادامه مسیر در راه شکست ضعف نشان میدهد. عدم توانایی ادامه مسیر سبب میشود، معاملهگران ذکر شده به دام بیافتند و خروج آنها سبب فشار بیشتر در جهت مخالف شکست خواهد شد. هدف معاملاتی در این ستاپ ورود به بازار در هنگام بازگشت قیمت به محدوده حمایت و مقاومت است.
6- ستاپ پولبک بعد از شکست (BPB)
در این ستاپ قیمت از یک محدوده حمایت و مقاومت عبور میکند، در سمت جدید قیمت پذیرش میشود و پولبک ضعیف در سطح جدید شکل میگیرد که نشان ضعف در مسیر پولبک و قدرت حرکت در مسیر جدید است. در هر عبور قیمت از سطوح حمایت و مقاومت، حرکات قیمت را با دقت بررسی میکنیم تا نشانههای ضعف را مشاهده نمائیم. در صورت مشاهده ضعف در شکست به دنبال فرصت معاملاتی BOF خواهیم بود و در صورت مشاهده ضعف در پولبک بعد از شکست به دنبال ستاپ معاملاتی BPB خواهیم بود. برای ورود به معامله در هر یک از ستاپها میبایست نسبت مناسب ریسک به ریوارد و تریگر ورود[10] خصوصا در محدوده قیمتهای عمدهفروشی LWP فراهم باشد.
در شکل 3 ستاپ پولبک بعد از شکست BPB ارائه شده است.
شکل 3- ستاپ پولبک بعد از شکست BPB
تعداد بسیاری از معاملهگران، همواره تمایل دارند در خلاف روند و ابتدای روندهای جدید وارد شوند اما زمانی که حمایت کافی از این معاملهگران صورت نگیرد، حرکت در مسیر پولبک با ضعف همراه خواهد بود و لذا فرصت معاملاتی BOF شکست خورده و فرصت معاملاتی BPB ایجاد خواهد شد.
7- ستاپ پولبک ساده در روند(BP)
این ستاپ ورود به معامله بعد از تحقق پولبکهای ساده(اصلاح) در مسیر روند میباشد.
در یک دستهبندی کلی پولبکها به دو دسته تقسیم میشوند:
الف- پولبکهای ساده BP
ب- پولبکهای پیچیده که پولبک همراه با چند نوسان یا اصلاح زمانی طولانی مدت است.
زمانیکه انتظار ادامه روند کنونی بازار وجود دارد، میتوان با مشاهده ضعف در پولبکها و اصلاحهای موقت بازار به دنبال ستاپهای معاملاتی PB بود.
شکل 4- ستاپ پولبک ساده PB
مهمترین نکته تحلیل حرکات قیمتی و بازار این است که بازار همواره در جهت قدرت و خلاف جهت ضعف حرکت میکند. ما از این پولبکهای ضعیف برای یافتن معاملهگرانی که به اشتباه در خلاف جهت روند وارد شدهاند و خروج آنها حرکت در مسر روند اصلی را تقویت میکند، استفاده میکنیم.
تحلیل کندل به کندل حرکات قیمت کمک میکند تا زمان پایان پولبکها را شناسایی کنیم. یکی از نواحی که احتمال اتمام پولبکها را تقویت میکند، کف و سقف نوسان پیشین میباشد.
در شکل 5 اهمیت توجه به کف و سقف نوسانهای پیشین که احتمال بیشتری برای اتمام پولبکها را نمایان میکند، نشان داده شده است.
شکل 5- توجه به کف و سقف نوسانهای پیشین
8- ستاپ پولبک پیچیده در روند (CPB)
این ستاپ ورود به معامله بعد از تحقق پولبکهای پیچیده است که متشکل از چندین نوسان بوده و یا اصلاح زمانی و فرسایشی رخ میدهد. با مشاهده ضعف در این اصلاح پیچیده میتوان به دنبال ستاپ معاملاتی CPB بود. وقوع PBهای ناموفق که هنوز قیمت در جهت روند حرکت نکرده، میتواند سبب فرصت CPB شود.
شکل 6- وقوع ستاپ معاملاتی اصلاحی با سه نوسان یا اصلاح زمانی
ستاپ CPB فرصتهای معاملاتی قویتر، مطمئنتر و با سود بیشتری نسبت به ستاپهای PB ایجاد مینماید.
9- نتیجهگیری
در این روش معاملاتی، نقاط قوت و ضعف بازار شناسایی شده و جهت احتمالی روند آینده بازار تعیین میشود. روند آتی بازار در مسیر قدرت و عکس مسیر ضعف آن حرکت میکند. روند در مسیری ادامه پیدا خواهد کرد که کمترین تنش و حداقل مقاومت برای آینده حرکتی آن وجود داشته باشد.
ستاپهای معاملاتی لنس بگز بر پایه همین الگو طراحی شده است. ارزیابی قدرت و ضعف در محدوده حمایتها و مقاومتها که گامهای اصلی حرکات قیمت را برای آینده شکل میدهد.
با شناسایی دقیق و به موقع هر یک از این حرکات میتوان معاملاتی با احتمال موفقیت بالا را طراحی نمود.
معرفی استراتژی جامع معاملاتی فارکس
استراتژی جامع معاملاتی فارکس (Comprehensive Trading Strategy)
بسیاری از افراد در تحلیل تکنیکال استفاده از ابزار ها را به خوبی یاد گرفته اند و سپس به دنبال ساخت استراتژی رفته اند در حالی که هنوز 2 مسئله برای انها حل نشده باقی مانده است. اول نقاط ضعف هر یک از ابزارها را به درستی نمی شناسند و نمی دانند در چه شرایطی نمی شود به سیگنال های گرفته شده از فلان ابزار یا فلان تئوری اعتماد کرد. دوم آنکه نمی دانند هر یک از ابزارها یا تئوری های تحلیلی در کدام بخش از استراتژی شان باید جا داشته باشد. در واقع هنوز نمی دانند که هر ابزار دقیقا به چه دردی می خورد و چرا و چه زمان باید از آنها استفاده کنند.
امروز در این مقاله به شما Comprehensive Trading Strategy یا همان استراتژی جامع معاملاتی را آموزش میدهیم. این استراتژی را آقای مقراضی شخصا پایه نهادن و در معاملاتشان از آن استفاده می کنند و به دانشجوهایشان نیز تدریس می کنند. این مقاله را تا انتها بخوانید تا به خوبی درک کنید ایا هنوز می توان از اندیکاتورها در تحلیل استفاده کرد یا اندیکاتورها منسوخ شده اند؟
نقش پرایس اکشن در تحلیل چیست و آیا پرایس اکشن به تنهایی کافی هست؟ آموزش الیوت چقدر در تحلیل شما حیاتی هست و ایا فرقی می کند کدام مکتب الیوت را آموزش دیده باشید؟ شما تا پایان این مقاله جواب خیلی از سوالاتتان را خواهید گرفت و با استراتژی شخصی استاد مقراضی آشنا خواهید شد.
خب همانطور که می دانید ما از ابزار های مختلفی در تحلیل تکنیکال استفاده می کنیم. از تئوری امواج الیوت گرفته تا فیبوناچی اکسپنشن. از پرایس اکشن گرفته تا اسیلاتورهای مومنتومی و غیر مومنتومی. اینکه شما بدانید چه زمانی باید از فیبو اکسپنشن استفاده کنید و یا چه زمانی باید به الیوت نگاه کنید و مثلا دنبال "نقطه ورود گرفتن" از الیوت نباشید، خیلی در ساخت یک استراتژی جامع معاملاتی کمکتان می کند.
ساخت استراتژی مثل غذا پختن می ماند. شما باید بدانید چه چیزی را با چه چیزی ترکیب کنید و هر کدام را چه زمانی در غذا بریزید تا یک غذای خوشمزه در بیاد.
کل پروسه ی ترید کردن 5 گام دارد .
گام اول : تشخیص روند اصلی بازار
گام اول پلن یا استراتژی معاملاتی این هست که بفهمیم روند اصلی بازار به کدام سمت است. حال ما برای فهمیدن همین موضوع که اکثریت بازار خریدار هستند یا فروشنده ، ابزار های مختلفی داریم.
یکی از ابزار ها استفاده از تئوری امواج میجر و اینترمدیت ها است . شما با استفاده از این تئوری می توانید روند اصلی بازار را بشناسید و متوجه شوید که آیا الان در یک روند پیشرو هستید یا بازار مشغول استراحت هست.
یکی دیگر از ابزارهایی که داریم استفاده از تئوری الیوت است. از الیوت نیز استفاده می کنیم تا بفهمیم کجای موج هستیم و روند غالب ما کدام سمت است. به عنوان مثال اگر در موج 3 صعودی هستیم، خیالمان راحت است که یک حرکت پرفشار صعودی داریم. اما اگر در انتهای موج 5 هستیم، متوجه می شویم که الان دیگر وقت خرید نیست و بعد از این بازار قرار است استراحت بکند.
گاها بعضی افراد به اشتباه با الیوت به دنبال نقطه ورود می گردن. نقطه ورود برای گام های بعدی است و در آن جا از ابزار های دیگری استفاده می کنیم.
برای فهم این موضوع که روند اصلی بازار به چه سمت است، از بحث فاندامنتال هم می توانیم استفاده کنیم.
مثلا هنگامی که بانک مرکزی آمریکا سیاست هایی را در پیش می گیرد که منجر به تضعیف دلار می شود، متوجه می شویم که روند غالب دلار نزولی است و کاملا حرکت اشتباهی است اگر در جفت ارزهایی که USD ارز پایه آن است خرید داشته باشیم.
در گام 1 همچنین قدرت ارزها را نیز بررسی می کنیم . قدرت ارزها به ما می گوید که به عنوان مثال EUR در حال ضعیف شدن و CAD در حال قوی شدن است . پس اگر این دو را کنار هم بگذاریم ، یک EURCAD نزولی خوب خواهیم داشت.
حال این قدرت ارزها رو به 2 شکل می توانیم بررسی کنیم. یکی از روش ها این است که از سایت هایی مثل FINVIZ استفاده کنیم که اسکنرهایی دارند و حرکت متقابل ارزها نسبت به همدیگر را رصد می کنند. راه دیگر این است که در پلتفرم هایی همانند تریدینگ ویو که شاخص ارزها را نشان می دهد ، نمودار هر شاخص ارز را جداگانه تحلیل کنیم.
به عنوان مثال در صورتی که شاخص USD ریزشی بود و شاخص CAD صعودی، روی جفت ارز USDCAD پوزیشن خرید نمی گیریم.
به طور خلاصه گام 1 تحلیل گری درست راجع به این است که روند کلی و غالب بازار به کدام سمت است و ابزار هایی که برای فهم آن استفاده می کنیم تئوری امواج الیوت ، تئوری میجر اینترمدیت، بحث فاندامنتال و بحث قدرت ارزها و تحلیل شاخص های ارزی است و نتیجه ای که از همه ی آن ها می گیریم این است که بازار در نهایت به کدام سمت حرکت خواهد کرد.
گام دوم : تشخیص نقاط حمایت و مقاومت
حالا جهت حرکت اصلی بازار را متوجه شدیم، بیاید بازار را همچون یک قطار در نظر بگیریم. ما در گام قبل فهمیدیم این قطار به کدام سمت می رود، حالا باید ایستگاه های آن را مشخص کنیم تا در ایستگاه مناسب سوار موج شویم و سود خوبی را کسب کنیم. احتمالا فهمیده اید یکی از اشتباهاتی که تازه واردها انجام می دهند این است که بدون در نظر گرفتن ایستگاهها سعی می کنند هر موقع که لپ تاپ شان را روشن کردند و نشستند پای بازار، حتما معامله ای انجام دهند. به این صورت آنها در زمانی که قطار در ایستگاه نیست قصد سوار شدن دارند و با اینکار فقط به خودشان آسیب می زنند و پول های زیادی را در بازار ضرر می کنند.
در تحلیل پرایس اکشن این ایستگاه ها را PRZ می نامند یا همان نقاط بازگشتی کلیدی. در تکنیکال کلاسیک و به زبان عامیانه نیز به آنها مناطق حمایتی مقاومتی می گویند.
مهم نیست چه اسمی روی آن بگذاریم، فقط باید توجه کنیم که وقتی بازار یک سطح مهم را از دست بدهد تا سطح بعدی حرکت می کند. همانند قطاری که وقتی از یک ایستگاه رد می شود تا ایستگاه بعدی حرکت می کند. و وظیفه ما تریدرها پیدا کردن این ایستگاه ها ( سطوح مهم و کلیدی) روی هر نمودار است. برای این کار از چندین ابزار می توانیم استفاده کنیم:
ابتدا به نمودار خالی نگاه میکنیم تا تشخیص بدهیم قیمت کجا ها برای چندین بار گیر کرده است. این منطقه های حمایت مقاومت و سطوحی که بازار به آنها واکنش نشان میدهد هم می توانند به صورت افقی باشند و هم می توانند به صورت خط روند یا حتی کانال باشند.
الگوهای کلاسیک مثل مثلث، هد اند شولدر و مستطیل هم در واقع همین مفهوم را بررسی می کنند. مثلا در الگوی مثلث افزایشی شما یک منطقه مقاومتی دارید که بازار بارها زیر آن نوسان می کند تا نهایتا می تواند خط بالای مثلث را بشکند و صعود کند. پس آن خط می تواند یکی از ایستگاههای ما باشد. اما ایستگاهها درجه اعتبار مختلفی دارند که جلوتر راجع به آنها صحبت میکنیم.
توجه کنید که در این مرحله هنوز از اندیکاتور و اسیلاتور استفاده نکرده ایم. گاها بعضی افراد به اشتباه تحلیل را کلا با اندیکاتور شروع می کنند.
استفاده از پیوت لاین ها هم در این مرحله به ما کمک شایانی می کنند.
میانگین های متحرک یا همان موینگ اوریج ها را که می شناسید؟ این ابزارها به شدت کاربردی هستند و یکی از کاربردهایشان همین است که در پیدا کردن مناطق PRZ به کمک ما می آیند.
انواع فیبوناچی ها نیز در این گام به کمک ما می آیند.
پس در گام 2 ما به بررسی پرایس اکشن و به مفهوم این که بازار چطور به مناطق حمایتی مقاومتی خودش واکنش نشان می دهد، می پردازیم و در عین حال از الگوهای کلاسیک، پیوت لاین ها، فیبوناچی ها و میانگین های متحرک استفاده می کنیم. ( البته استفاده از هر یک از این ابزارها قلق خاص خودش را دارد که در این مقاله نمی گنجند)
در پایان گام دو باید دقت کنیم که تعداد حمایت ها و مقاومت ها روی شکل زیاد هستند. پیوت ها هم همینطور و تازه ما کلی مووینگ اوریج های مختلف می توانیم رسم کنیم. پس باید بتوانیم مناطقی را که این ابزارها روی هم یا به شدت نزدیک هم می افتند را به عنوان مناطق با اعتبار بالا شناسایی کنیم و از ایستگاههای کوچک سر راه صرف نظر کنیم.
گام سوم : بررسی اعتبار نقاط حمایت و مقاومت
حالا که روند اصلی بازار را می دانیم و ایستگاه های مهم را نیز شناسایی کرده ایم، در گام 3 به دنبال موقعیت معاملاتی می گردیم. یادتان باشد موقعیت معاملاتی صرفا زمانی رخ می دهد که بازار به یکی از ایستگاه ها برسد. پس اگر قیمت بین دو ایستگاه یا سطوح حمایت مقاومتی باشد باید فعلا صبر کنیم.
در این گام لازم است به اسیلاتورها توجه کنیم . شاید شما هم شنیده باشید که بعضی از افراد ناشی می گویند اسیلاتورها قدیمی و منسوخ شده هستند، این مشکل را عموما کسانی دارند که نمی دانند جای صحیح استفاده از اسیلاتورها اینجاست. اگر زودتر در هر یک از گام های قبلی از اسیلاتورها استفاده کرده باشید صد در صد به خطا می روند اما حالا و در نقطه مناسب ما از آنها استفاده می کنیم تا انرژی بازار را بسنجیم. ما دنبال این هستیم که ببینیم آیا بازار که به این ایستگاه خاص رسیده، توانایی شکستن این منطقه و ادامه دادن مسیرش را دارد یا خیر. برای این منظور باید انرژی بازار را اندازه گیری کرد و چه ابزاری بهتر از اسیلاتورها. سیگنال هایی از جمله:
واگرایی ها
ورود به مناطق بیش خرید یا فروش
شکست خط سیگنال stochastic
شکسته شدن خط روند روی اسیلاتورها
اینها فقط نمونه هایی از سیگنال هایی هستند که شما می توانید به موقع از اسیلاتورها بگیرید تا به شما کمک کنند در درک بهتر اینکه آیا بازار به روند خودش ادامه خواهد داد یا از این ایستگاه برخواهد گشت. البته هم زمان با اندازه گیری انرژی بازار باید اعتبار منطقه مقاومتی پیش رو را هم در ذهن داشته باشید.
پس به طور خلاصه وقتی مناطق حمایت مقاومت را به درستی مشخص کردیم ، قیمت که به این مناطق می رسد برای این که بفهمیم ایا این منطقه شکسته می شود یا خیر ، نگاه به انرژی بازار و اعتبار آن منطقه مقاومتی می کنیم.
در این گام به شکل کندل ها هم نگاه می کنیم. بحث کندل شناسی ژاپنی دقیقا اینجا به کار می آید.
اجازه بدهید یک مثال بزنم تا تمام آن چیزی که توضیح دادیم را در کنار هم به کار ببریم. به عنوان مثال فرض کنید:
گام 1: از لحاظ تئوری های گام 1، متوجه میشویم هم اکنون در انتهای یک روند صعودی هستیم، گام 2: هم زمان می بینیم بازار نزدیک یک منطقه مقاومتی با اعتبار بالا که قبلا شناسایی کرده بودیم می شود.
گام 3: انرژی بازار را چک می کنیم و میبینیم که انرژی پلن یا استراتژی معاملاتی به شدت کاهش یافته و تازه یک کندل نزولی با سایه ی بزرگ ( engulfing نزولی) نیز شکل گرفته.
حالا به نظر شما با تمام این نشانه ها، ما باید آماده پوزیشن فروش بشویم یا موقعیت خرید؟
دقت کنید ما هرگز فقط بخاطر یه کندل engulfing نزولی یا فقط بخاطر یه واگرایی معامله نمی کنیم، بلکه زمانی این سیگنالها برایمان مهم می شود که اولا در منطقه درست با اعتبار بالا اتفاق بیوفتند و ثانیه هم پوشانی چندین سیگنال را با همدیگر مشاهده کنیم.
برای نقطه ورود دقیق می توانیم به یک تایم فریم پایین تر نیز برویم تا جزئیات بیشتری را ببینیم.
گام چهارم : مدیریت ریسک، کلید اصلی موفقیت در معامله گری
با برسی تمام موارد قبلی به گام 4 می رسیم. در این مرحله کلید اصلی موفقیت نهفته است و آن چیزی نیست جز مدیریک ریسک. باید حساب کنیم که استاپ لاس و تیک پرافیت را کجا می خواهیم قرار بدهیم که این خودش داستان مفصلی دارد. پیدا کردن جای مناسب برای حد ضرر خودش یک هنر است که مقاله جداگانه ای می طلبد.
بعد از پیدا کردن حد سود و حد ضرر، باید محاسبه کنیم که آیا نسبت 1:3 رعایت شده است؟ ( اگر شما یک تریدر حرفه ای هستید که درصد بالایی از معاملاتتان با سود بسته می شود می توانید نسبت ساده تری از 3:1 را انتخاب کنید ولی برای تازهکارها شدیدا توصیه می کنیم که به این نسبت پایبند باشند).
پس در این مرحله باید اول حساب کنیم که آیا اصلا ارزش ریسک کردن دارد؟ سپس حجم معامله را در همین گام به دست می آوریم. برای محاسبه حجم معامله باید میزان ریسک معامله را دخیل کرد یعنی هرچه ریسک معامله بیشتر باشد، طبق فرمول، حجم معامله کاهش می یابد.
پس در گام 4 تمامی محاسبات مدیریت ریسک را انجام می دهیم و فقط درصورتی که نسبت ریسک به ریوارد و دیگر موارد به خوبی رعایت شده بودند وارد معامله می شویم. بعد از آن باید به مدیریت پوزیشن پرداخت، مدیریت استاپ لاس و جابجا کردن آن نیز از سایر موارد مهم در گام 4 هست.
گام پنجم: روانشناسی معاملات و مدیریت احساسات
فراموش نکنید برای تبدیل شدن به یک تریدر موفق شما هم اکنون یک استراتژی خوب در اختیار دارید اما دو چیز را هرگز فراموش نکنید:
مدیریت احساسات و روانشناسی بخش بزرگی از معامله هستند که باید حتما با کمک استاد راهنمای خود کاملا به آنها مسلط شوید وگرنه اگر بخواهید احساساتی معامله کنید نهایتا ضرر بزرگی خواهید کرد.
توضیحات بالا اسلوب کلی این استراتژی هست و مسلما در عمل و اجرا ریزه کاری های بی شماری وجود دارند که هر یک از آنها می توانند روی درصد موفقیت یا عدم موفقیت شما به شدت تاثیر گذار باشند. پس توصیه ما این هست که حتما در کلاس های عملی شرکت کنید تا اساتید ما بتوانند تمرینات و تحلیل های شما را ببینند و به شما ایرادات ریز کارتان را بگویند. شاید ایرادی که به شما صدها یا حتی هزاران دلار ضرر بزند و ماهها طول بکشید تا شما کشفشان کنید، در یک یا دو ماه جلسه رفع اشکال توسط اساتید ما برطرف شوند و شما کلی پول و زمان جلو بیفتید.
برای شرکت در دوره کامل رسیدن به درآمد از بورس و یادگیری استراتژی فوق، روی دکمه زیر کلیک کنید.
ثبت نام دوره کامل رسیدن به درآمد در بورس
اگر فکر می کنید قبلا کامل آموزش دیده اید و الان فقط نیاز به چند جلسه رفع اشکال دارید، روی دکمه زیر کلیک کنید.
ثبت نام کلاسهای رفع اشکال
پس به طور خلاصه در استراتژی جامع معاملاتی شما 4 مورد مهم را یاد میگیرید:
آموزش تحلیل تکنیکال کلاسیک، الگوها و اندیکاتورها
آموزش پرایس اکشن و کندل شناسی و روانشناسی بازار
آموزش تئوری الیوت به صورت کاربردی
آموزش الگوهای هارمونیک و نسبت های مهم فیبوناچی
مطالب دیگری هم هستند که به شدت به صحت تحلیل شما کمک می کنند که یاد خواهید گرفت، مثلا:
آموزش استفاده از چنگال اندروز و پیوت لاین ها
آموزش تکنیک های مدیریت ریسک
آموزش مدیریت پوزیشن، تعیین بهترین نقطه برای استاپ لاس و تیک پرافیت و جابجایی آنها
آموزش تحلیل زمانی، واگرایی زمانی و غیره
آموزش سرمایه گذاری ارزشی، فاندامنتال